فرمود: تو را بخدا قسم میدهم تو بودى که رسول خدایت براى فرستادن بسوى جنیان، امینش دانست و او هم پیشنهاد پیغمبر را پذیرفت یا من بودم؟ عرض کرد البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم که رسول خدا حلالزادگى او را از آدم تا پدر با گفتار خود که فرمود:
(من و تو از آدم تا عبد المطلب حلال زادهایم نه زنازاده) تصدیق فرمود تو بودى یا من بودم؟ عرض کرد البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن من بودم که رسول خدایم برگزید و دختر خود را همسر من کرد و فرمود خداوند تو را همسر فاطمه کرد؛ یا تو بودى؟ عرض کرد: البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم پدر حسن و حسین که دو ریحان پیغمبر بودند و در بارهشان فرمود: این دو تن دو سرور جوانان اهل بهشتند و پدر آنان از آنان بهتر است؛ من هستم یا تو؟ عرض کرد: البته شما
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم برادر تو با دو بال، زینت شده تا با آن دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز نماید یا برادر من؟ عرض کرد البته برادر تو
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم من بدهى پیغمبر را به عهده گرفتم و در موسم حج اعلام کردم که وعدههاى پیغمبر را در سر رسید خواهم پرداخت یا تو؟ عرض کرد، البته تو
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم من بودم که رسول خدا براى خوردن مرغى که در نزدش بود و میخواست آن را بخورد و عرض کرد بار الها از من که بگذرد دوستترین خلق خودت را بنزد من برسان) یا تو بودى؟ عرض کرد: البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم من بودم که رسول خدا او را مژده داد که با ناکثین و قاسطین و مارقین بحکم تأویل قرآن جنگ خواهد کرد یا تو بودى؟
عرض کرد: البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم من بودم که در آخرین لحظه عمر پیغمبر شاهد گفتارش بودم و به کار غسل و دفنش پرداختم یا تو بودى؟ عرض کرد: البته تو بودى
فرمود تو را بخدا قسم میدهم آن که رسول خدا به علم قضاوت او مردم را راهنمائى کرد و فرمود (على متخصصترین شما در علم قضاوت است) من بودم یا تو بودى؟ عرض کرد البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم من بودم که رسول خدا به یارانش دستور فرمود تا در حال حیاتاش به عنوان امارت به او سلام دهند یا تو بودى؟ عرض کرد البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که پیش از همه با رسول خدا خویشاوندى داشت یا من بودم؟ عرض کرد: البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که خداى عز و جل به هنگام نیاز یک دینار به او مرحمت فرمود و جبرئیل آن را به تو فروخت و تو محمد و فرزندانش را اطعام کردى؟
راوى گفت: ابو بکر را گریه دست داد و عرض کرد: البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که رسول خدا براى پائین انداختن بت خانه کعبه و شکستن آن او را به دوش خود گرفت و تا آنجا که اگر میخواست دست به اطراف آسمان دراز کند دسترسى داشت یا من بودم؟ عرض کرد: البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که رسول خدا باو فرمود: تو پرچمدار من در دنیا و آخرت هستى یا من بودم؟ عرض کرد البته تو بودى فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که هنگامى که رسول خدا دستور فرمود: همگى اصحاب و خاندان آن حضرت درهاشان را که بر مسجد باز میشد ببندند و فقط در خانه او به مسجد باز باشد و آنچه که خداوند براى پیغمبر حلال فرموده بود پیغمبر نیز براى او حلال کرد یا من بودم؟ عرض کرد بلکه تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که براى گفتگوى محرمانه با پیغمبر قبلا صدقه داد و سپس با آن حضرت بگفتگو پرداخت یا من بودم؟ آنگاه که خداوند جمعى را مورد عتاب خود قرار داد و فرمود آیا دشوارتان بود که پیش از گفتگوى محرمانه صدقه بدهید؟ عرض کرد البته تو بودى
فرمود: تو را بخدا قسم میدهم آن تو بودى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در بارهاش ضمن کلامى بفاطمة (علیها سلام) فرمود: من تو را به کسى که پیش از همه ایمان آورد و اسلامش بر همه برترى داشت تزویج نمودم، یا من بودم؟ عرض کرد البته تو بودى
امیرالمومنین علیه السلام همچنان مناقبى را که خداى عزوجل فقط براى او قرار داده بود مىشمرد و ابو بکر به آن اقرار می کرد
آنگاه فرمود: که باین گونه مناقب و مانند آنها شایستگى قیام به امور امت محمد صلی الله علیه و آله پیدا مىشود.
سپس امیرالمومنین علیه السلام به ابى بکر فرمود: پس چه چیز تو را از خدا و رسولش و از دین خدا فریفته است؟ با اینکه از آنچه اهل دین خدا به آن نیازمندند تو تهى دست هستى؟
حضرت فرماید: ابو بکر گریه کرد و عرض کرد اى ابو الحسن راست فرمودى یک امروز را بمن مهلت بده تا تدبیرى در کار خود و آنچه از تو شنیدم بیاندیشم.
تا همین جا به منظوری که داشتم رسیدم و از بیان ادامه روایت صرف نظر می کنم!!!
ولی دوستان عزیز یادتون باشه که: (اهل سنت نمی پذیرند)
نظر |